- طبع کردن
- چاپ کردن چاپ کردن باسمه کردن
معنی طبع کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- طبع کردن ((طَ. کَ دَ))
- چاپ کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن
حرص ورزیدن آزمند گردیدن، امید بستن
жаждать
begehren
pożądać
cobiçar
bramare
codiciar
convoiter
begeren
लालच करना
mendambakan
imrenmek
kutamani
ปรารถนา
لالچ کرنا
লোভ করা
دفترینه کردن
الفنجیدن، انباشتن، فلنجیدن، انباشته کردن
بریدن
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
برانگیختن، زنده کردن (مردگان)، فرستادن
اوباردن بنگشتن ناجویده فرو بردن بلعیدن
پس زدن، پس راندن، پس دادن ریستن، وازدن راندن پس زدن:) دشمن را دفع کرد، (دور کردن، مخالفت کردن منع کردن (دفع)، بیرون کردن (فضولات) :) هر چه خورده بود دفع کرد (، موجب دفع برطرف کننده:) ای باد از آن باده نسیمی بمن آور کان بوی شفا بخش بود دفع خمارم (حافظ)
خواستن، یوزیدن
برکنار کردن